آروینآروین، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

آروین من

مادر بودن قدرت می خواد

از روزی که یه موجود جدید وارد زندگیت میشه، رنگ همه چی عوض میشه. اون اتاقی که قبلا رنگای یکنواخت یک اتاق معمولی رو داشت حالا با رنگای شاد و پررنگ قرمز، نارنجی، سبز، آبی و ... پر میشه، با رنگ زندگی. از روزی که یه صدای قلب دیگه رو از درون خودت توی مطب دکتر می شنوی، و اون می گه اینم صدای قلبش، دیگه انگار تمام غم ها و شادی های دنیا پررنگ تر میشه. و اون روزی که تو بیمارستان تو رو گذاشتن توی بغلم تازه معنی واقعیه مسئولیت، تعهد و عشق رو فهمیدم.  یه همکاری داشتم که بزرگتر از من بود و هفت سال از ازدواجش می گذشت اما بچه نداشت. روزی که شیرینی بله برونم رو پخش کردم بهم گفت از حالا به بعد تازه معنی مسئولیت رو می فهمی ولی واقعیتش اینقدر بابا ه...
21 مهر 1392

مادر بودن سخته سخت سخت سخت

روزی که داشتم مادر می شدم، یک درصد فکر نمی کردم مادر شدن ایتقدر سخت باشه. فکر می کردم یک کم بشور و بساب و پخت و پز بیشتر می شه. حالا وارد هر روز از زندگی با تو که میشم یه روز متفاوت و غیرقابل پیش بینی رو تجربه می کنم.    این روزها بیشتر از گذشته درگیر امور تربیتیت هستم، تازه به نظر خودم و خیلی های دیگه تو بچه کاملا بدون مشکل و عاقلی هستی ولی ببین چقدر کم آوردم که می رم کلاس فرزندپروری و مشاور و .... نمی دونم شاید اینم از شیرینی های بچه داری باشه که در آینده بهش بخندم ولی الان اصلا خندم نمی گیره همش از خودم می پرسم هیچوقت فکر می کردی یه موجود کوچولو اینقدر نگرانی و دلواپسی داشته باشه؟ وای اینقدر این بچه ها موجودات پیچیده ای هست...
13 مهر 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آروین من می باشد